سینــه از اتش،دل ازغم جانــــانــه سوخت.

اتشــی بود در این خانه،که کاشـانه سوخت.

تنم از واسطه دوری دلبــــــر گداخت.

جــــانم از اتش مهـــــر رخ یار جــانــانــــه

ٍٍٍســـــــــوخـــــتٍٍٍٍ



تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 21:2 | نویسنده : علی آغا |

نگاهت را از من نگیر.......

تا در امواج نگاهت غوطه ور گردم.

با من باش.............

تـــــــــــــــــــــــا

اشفتــه خیالم با تو ارامش بگیرد.



تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 20:52 | نویسنده : علی آغا |


تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 20:48 | نویسنده : علی آغا |

سسسلام به همه ی دوستای گلم

از این که قابل می دونین بهم سر میزنین

ازتون خعلی ممنونم.

سعی کردم براتون مطالب جذاب و

خوندنی بزارم که ارزش خوندنو داشته باشه.

امید وارم خوشتون بیاد.

یه سری مطالب سر گرم کننده براتون

گذاشتم

با عنوان&&پیام بازرگانی&&

سعی کردم موضوعاتی توش بزارم که

موقع دیدن وبلاگ خسته نشید و حوصلتون سر نره

اونا رو گذاشتم که خیلی تو دل نوشته های غمگین

غرق نشید.

زندگی با همه چیزش زیباست.

سعی کنین توی زندگی تنها چیزی رو که

جــــــــــــــــــــــــــــــــدی

میگیرن فقط فقط فقط

خـــــــــــــــدا باشه.

دیگه هیچ چیزی توی زندگی

ارزش جدی گرفتنو نداره.

نظر یاتون نره برام نظراتتونو بزارین

تا بتونم مطالب بهتر و جذابتری براتون بزارم.

ممنون میشمچشمک



تاريخ : یک شنبه 17 شهريور 1392 | 21:27 | نویسنده : علی آغا |

یه بابایی وارد یه ساختمون10 طبقه شد!

به محض این که وارد اسانسور شد،

دید رو دیوارش نوشته ظرفیت 12 نفر،

فورا از اسانسور خارج شد!

یکی ازش پرسید:

واسه چیی امدی بیرون؟؟؟

گفت:اخه ظرفیتش 12 نفره!!!

%%%%

یه نفر رفت بالای دخت چنار!!

دوستاش پرسیدن:واسه چی رفتی اون بالا؟؟

گفت:دارم توت می خورم!!

یکی گفت:احمق این درخت چناره نه توت!!

گفت:احمق  خودتی توت تو جیبمه!!!!

 



تاريخ : یک شنبه 17 شهريور 1392 | 21:5 | نویسنده : علی آغا |

زندگی باید کرد،

گاه با یک گل سرخ،

گاه با یک دل تنگ.

گاه باید رویید در پس باران،

گاه باید خندید بر غم بی پایان...



تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 20:48 | نویسنده : علی آغا |

برای آن می نویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند...

بداند که دل شکستن هنر نیست.

نه دیگر نگاهم را برایش هدیه می کنم

ـــــــــــــــــ و نه ـــــــــــــ

دیگر دم از فاصله ها میزنم،

ــــــــــــ و نه ـــــــــــ

با شعر هایم دلتنگی را فریاد میزنم.

مــــی نـــــویـــــســــــم

می نویسم تا شاید...

»»»»نامهربانی هایش««««

را باور کند.



تاريخ : سه شنبه 5 شهريور 1392 | 21:10 | نویسنده : علی آغا |